واژه عشق در قرِآن
واژه «عشق» و مشتقات آن، در قرآن نیامده; امّا كلمه محبت)دوست داشتن) مورد عنایت و توجه خاص قرآن كریم قرار گرفته است تا آنجا كه واژه "حُبّ" (دوستى) و مشتقات آن بیش از صد بار در قرآن كریم به كار رفته و هر جا كه لازم بوده از معناى عشق (شدت دوستى) تعبیر شود، از مادّه حبّ با قرینه لفظى یا معنوى استفاده شده است; مانند: «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّه...;(بقره، 165) و كسانى كه ایمان آورده اند، محبت بیشترى به خدا دارند...» «...قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا...;(یوسف،30) سخت خاطرخواه او شده است.» «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا;(فجر، 20) و مال را دوست دارید، دوست داشتنى بسیار.»
در قرآن كریم، دو نوع عشق مورد توجه قرار گرفته است:
الف) عشق صحیح یا آسمانى و حقیقى; ب) عشق باطل یا زمینى و مجازى.
آنچه بیشتر مورد توجه و عنایت قرآن است و آیات زیادى به آن اختصاص یافته، عشق در راه خداست. قرآن كریم، نمونه اى از این عشق خدایى را در سوره طه، در داستان حضرت موسى(علیه السلام) نقل مى كند و مى فرماید: «وَ مَآ أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ یَـمُوسَى * قَالَ هُمْ أُوْلاَءِ عَلَى أَثَرِى وَ عَجِلْتُ إِلَیْكَ رَبِّ لِتَرْضَى; (طه،83و84) و اى موسى! چه چیز تو را (دور) از قوم خودت، به شتاب واداشته است؟ گفت: اینان در پى منند، و من {اى پروردگارم!} به سویت شتافتم تا خشنود شوى.»
آنان كه از مسأله جاذبه عشق به خدا بى خبرند، ممكن است از گفتار موسى، در پاسخ سؤال پروردگار در مورد عجله او در شتافتن به میعادگاه خداوند، شگفت زده شوند; امّا آنان كه با تمام وجود این حقیقت را درك كرده اند كه هرچه وعده وصل نزدیك شود، آتش عشق، تیزتر مى گردد، بخوبى مى دانند كه چه نیروى مرموزى موسى(علیه السلام) را به سوى میعادگاه «اللّه» مى كشید و آنچنان با سرعت مى رفت كه حتى قومى را كه با او بودند، پشت سر گذاشت و مى دانست كه تمام جهان، ارزش یك لحظه از این مناجات را ندارد..
آرى، این است راه و رسم آنان كه از عشق مجازى گذشته اند و به مرحله عشق حقیقى، یعنى عشق معبود جاودانه گام نهاده اند; عشق خداوندى كه هرگز فنا در ذات پاكش راه ندارد و كمال مطلق است و آنچه خوبان همه دارند، او تنها دارد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: عاشق بى قرار نه به غذا میل پیدا مى كند و نه از نوشیدنى گوارا لذت مى برد. نه خواب آسوده دارد نه با دوستى انس مى گیرد و نه در خانه اى آرام خواهد داشت...; بلكه شب و روز خدا را بندگى مى كند; به این امید كه به محبوبش «اللّه» برسد...; آنچنان كه خداوند از موسى بن عمران(علیه السلام) درباره میعاد پروردگار نقل مى كند «وَ عَجِلْتُ إِلَیْكَ رَبِّ لِتَرْضَى»• بنابراین، آنچه كه برخى آن را عشق مجازى مى نامند، در واقع عشق نیست; بلكه یك تمایل نفسانى و شهوانى است..
صاحب تفسیر روح المعانى براى محبت و دوست داشتن، مراحلى را ذكر مى كند و مى گوید: نخستین مراتب محبت «هوى» (به معنى تمایل(ا ست; سپس «علاقه»، یعنى محبتى كه ملازم قلب است و بعد از آن «كلف» به معنى محبت شدید، و سپس «عشق» و بعد از آن «شعف» (یعنى حالتى كه قلب در آتش عشق مى سوزد و از این سوزش احساس لذت مى كند)، و بعد از آن «لوعه» (اندوهناك شدن و سوختن قلب) و سپس «شغف» یعنى مرحله اى كه عشق به تمام زوایاى دل نفوذ مى كند و سپس «تدله» و آن مرحله اى است كه عشق، عقل انسان را مى رباید و آخرین مرحله، «هیوم» و آن مرحله بى قرارى مطلق است كه شخص عاشق را بى اختیار به هر سو مى كشاند.
در پایان شایسته است بگوییم:
« «محبت» بین خداوند متعال و بندگانش طرفینى است. همان طور كه بندگان براى كسب كمالات در پى محبوب واقعى (خداوند) هستند خداوند نیز براى تربیت و رشد بندگان خود توجه و عنایت محبت آمیز دارد. «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ; (آل عمران، 31) بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى كنید تا خدا (هم) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.» به همین جهت خداوند اساس دینش را بر پایه «محبت» قرار داده است. امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «هل الدین الاّ الحب; دین چیزى جز محبت نیست.»
لذا در آیات بسیارى اظهار محبت از سوى خداوند كاملا مشهود است: «خداوند نیكوكاران را دوست مى دارد;(بقره،190) خداوند توبه كنندگان را دوست مى دارد; (بقره، 222) خداوند تقوا پیشگان، صابران، توكل كنندگان، جهاد كنندگان در راه خدا و... را دوست مى دارد; (آل عمران، 76; آل عمران، 146; آل عمران، 159; صف،4)
هنگامى كه ایمان انسان رو به كمال رود و ترقیاتى در این زمینه نصیب وى گردد، دل او مجذوب تفكر درباره خدا و توجه به اسماء و صفات عالیه حق كه از هر نقصى منزه و مبرّا است، مى گردد. این حالت جذبه روز به روز شدیدتر و توجه او به خدا عمیق تر مى شود تا به آن جا مى رسد كه خدا را چنان عبادت مى كند كه گویا او را مى بیند; همواره جلوه او را در تجلیات جذبه و شوق و توجه مشاهده مى كند; در این هنگام، محبت و شوق او روزافزون مى گردد، زیرا عشق به كمال و جمال، جزء فطرت انسان و خمیره او است. قرآن مى فرماید: «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّه;(بقره،165) افراد باایمان، محبتشان به خدا از همه بیش تر است. همین امر او را وادار به پیروى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در تمام افعال و حركات مى كند، زیرا عشق به چیزى، مستلزم عشق به آثار آن است... .
اگر آتش این شوق و محبت تیزتر گردد، به جایى مى رسد كه از همه چیز صرف نظر كرده و تمام توجهش به ذات او مى شود; فقط او را دوست مى دارد، دلش تنها براى او خاضع است، چرا چنین نباشد؟ او هر جمال و كمال در جایى مشاهده مى كند، نمونه اى از آن كمال ِ بى پایان و جمال بى مثال و حُسن بى حد و انتها مى بیند. او مى داند هر كمال و جمالى مال او و هركس هرچه دارد از او است. زیرا همه، آیات و نشانه هاى او هستند و استقلالى از خود ندارند و از ذات او حكایت مى كنند. شوق و محبت، تمام دل او را احاطه كرده، جز عشق و محبت چیزى بر دل او حكومت نمى كند... خلاصه این كه عشق و علاقه خویش را از همه چیز برمى گیرد و براى او قرار مى دهد و هیچ چیز را جز براى خدا دوست نمى دارد.• اگر شخص به این معنا (كه خدا داراى صفات كمالیه و منشأ همه جمال ها و خوبى ها است و هرچیز دوست داشتنى در او هست) توجه پیدا كند، در دل وى محبت پیدا مى شود... .
اگر كسى حقیقت وجود را بیابد، هر موجودى را به لحاظ وجود و درجه وجودش دوست مى دارد. شاید بتوان گفت آیه شریفه: «الَّذِى أَحْسَنَ كُلَّ شَىْء خَلَقَه» به این حقیقت اشاره دارد كه خلقت با حُسن توأم است..
هر موجودى به اندازه اى كه از خلقت الهى و از وجود بهره مند باشد، از آن جهت و به همان اندازه زیبا خواهد بود، و هر موجودى كامل تر باشد و بهره بیش ترى از وجود داشته باشد، در بینش عرفانى و شهودى شخص عارف، زیباتر جلوه مى كند و طبعاً، دوست داشتنى تر خواهد بود. اكنون، اگر این مراتب را در نظر بگیریم، خواهیم دید كه پایین ترین مرتبه وجود; یعنى، اَعراض محسوس و خطوط و رنگ ها و وضع و حالت ظاهرى چهره انسان تا چه اندازه مى تواند كشش ایجاد كند و دل هایى را متوجه خویش، بلكه كسانى را واله و شیدا كند و وقتى ادنى مرتبه این گونه است، مى توان حدس زد كه مراتب بسیار عالى تر، تا چه اندازه مى تواند جاذبه داشته باشد; البته براى موجودى كه درست آن ها را درك كند، تا به عالى ترین موجود كه وجودش بى نهایت است و موجودات دیگر به هر اندازه بتوانند او را درك كنند و به معرفت وى نائل آیند، مجذوب وى خواهند شد
وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه » (سوره بقره، آیه 165)
کسانیکه ایمان آوردند، شدیدترین محبت آن ها برای تنها حضرت رب العالمین است.
معادل های معنایی عشق در قرآن 1- حب 2- ود 3- ولایت
الف) حُبّ: « وَ مِنَ النَاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ اَنْدَادَاً یُحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه»
( سوره بقره، آیه 165)
برخی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسیار دوست دارند.
ب) وُدّ: « اِنَّ الَّذینَ امَنوُا وَ عَمِلوُا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَنُ وُدّاً » (سوره مریم، آیه 96)
خدای رحمان برای کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، دوستی قرار می دهد.
ج) ولایت: « اَلَا اِنَّ اَوْلِیآءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَخْزَنون» (سوره یونس، آیه 62)
آگاه باشید که دوستان خدا نه می ترسند و نه اندوهگین می شوند.
و انواع حب در قرآن مجید را می توان به دو دسته حب مقدس و حب نامقدس تقسیم بندی کرد.
حب مقدس: حب خدا به خلق، حب خلق به خدا، حب خلق به خلق، حب خلق به پیروزی بر کافران.
در آیاتی از قرآن، افراد مومن محبوب خدا دانسته شده و از آنان حسب مورد به تواب، مطهر، متوکل، متقی، محسن، صابر نامیده شده اند.
اِنَّ الله َ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ.( سوره آل عمران، آیه 159)
وَ الله یُحِبُّ الصّٰابِرینَ. (سوره آل عمران، آیه 146)
و همچنین در آیاتی از قرآن مجید از کسانیکه حب به خدا داشته باشند، ستایش شده و اظهار گردیده است که خدا نیز به آنان حب دارد.
قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله ُ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الله ُ وَ یَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ الله ُ غَفُورٌ رَحیمٌ. (سوره
آل عمران، آیه 31)
ای پیامبر، بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
و در قسمت دوم حب نامقدس داریم :
1- حب به بت ها:
وَمِنَ النّٰاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ اَنْدٰادًا یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللهِ وَالَّذِینَ اٰمَنُوآ أَشَدُّ حُبّاً لِلَّّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوآ إِذْ یَرَوْنَ العَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ .( سوره بقره، آیه 165)
برخی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند اما مومنان خدا را بسیار دوست دارند. کاش این کسانیکه ستم کردند، عذاب را می دیدند، می دیدند که قدرت به طور مطلق برای خداست و خدا به سختی عذاب می کند.
2- حب به ترویج فحشا:
إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الفٰاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ اََلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ . (سوره نور، آیه 19)
کسانی که دوست دارند فحشاء را در میان مومنان ترویج کنند، در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند.
3- حب به دنیا و دارایی های دنیوی:
کَلّٰا بَلْ تُُحِبُّونَ العٰاجِلَةَ. (سوره قیامه، آیه 20) وَ تَذَروُنَ اْلأٰخِرَةَ. (سوره قیامه، آیه 21)
این چنین نیست بلکه شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وا می نهید.
4- حب به کافران، دشمن مسلمانان:
هَآ أَنتُمْ أُولآءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاٰ یُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذٰا لَقُوكُمْ قٰالُوآ ٰامَنّٰا وَإِذٰا خَلَوْا عَضُّواً عَلَیْكُمُ الأَنٰامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ. (سوره آل عمران ، آیه 119)
این یهودیانی را که شما دوست دارید ولی آنان شما را دوست ندارند و حال که شما به تمام کتابهای آسمانی ایمان دارید ، هر گاه شما را دیدار کنند می گویند: ما ایمان آورده ایم اما هرگاه خلوت
می گزینند، سرانگشتانشان را از خشم به شما به دهان می گزند. ای پیامبر، به آنان بگو از خشم خود بمیرید.
5- حب به نامحرم به قصد کام جویی یا عشق مذموم
وَقٰالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ اِمْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرٰاوِدُ فَتٰیهٰا عَن نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهٰا حُبّاً إِنّٰا لَنَریٰهٰا فِی ضَلٰالٍ مُبینٍ. (سوره یوسف ، آیه 30)
زنان شهر گفتند: زن عزیز از جوان خدمتکارش کام خواسته است. دلش دوستی او را ربوده است. او در گمراهی آشکاری است.
چنانکه ملاحظه کردید چنان نیست که حب به طور مطلق مقدس باشد. حب در صورتی مقدس است که به خدا و مومنان به خدا تعلق بگیرد و به موجب آن خدا و آخرت ترجیح داده شود اما اگر به کسی یا چیزی در مقابل خدا و آخرت تعلق بگیرد، نامقدس است.
حال جای این پرسش است که چه کسانی مشمول حب الهی می شوند و چه کسانی مشمول حب الهی نمیشوند؟ در جواب باید بگوییم حب خداوند شامل افرادی می شود که حبشان در مسیر خدا و ائمه اطهار باشد. خداوند نیکوکاران، صابران، متقیان، مطهران، متوکلان و مقسطان، عادلان و پرهیزگاران و نمازگزاران را دوست دارد و شرط حب خدا نسبت به بنده اش این است که انسان مطیع اوامر الهی باشد و خدای خود را از صمیم قلب دوست داشته باشد.
در سوره آل عمران آیه 31 داریم:
قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله ُ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الله ُ وَ یَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ الله ُ غَفُورٌ رَحیمٌ. (سوره آل عمران، آیه 31)
ای پیامبر، بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد. خدا، آمرزنده و مهربان است.
اگر محبت خدا را داشتید و اثرات آن در عمل و زندگی شما آشکار می شد، خداوند هم شما را دوست میدارد و به دنبال این دوستی اثراتش در مناسبات او با شما آشکار میگردد و گناهان را میبخشد و شما را مشمول رحمتش میکند و دلیل دوستی متقابل خداوند نیز روشن است زیرا او وجودی است از هر نظر کامل و بی پایان و به هر موجودی که در مسیر تکامل گام بر میدارد بر اثر سنخیت پیوند محبت خواهد داشت از این آیه ضمناً روشن می شود که محبت یکطرفه نمی تواند وجود داشته باشد زیرا هر محبتی دارنده آن را دعوت می کند که عملاً در راه خواسته های واقعی محبوب گام بردارد و در چنین حالتی به طور قطع محبوب نیز به او علاقه پیدا می کند. (ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد دوم، ص 514)
حال در جواب سوال که چه کسانی مشمول حب الهی نمی شوند، باید گفت: حب خداوند شامل افرادی که حب شان در مسیر خدا و ائمه اطهار نباشد، نمیشود. خداوند متجاوزان، کافران، ظالمان، متکبران، فخرفروشان، خائنان، مفسدان و بد زبانان را دوست ندارد.
و عشق به خدا از منظر روایات: عشق به خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و مولایش حائل می شود تا جز با حق و از حق نشنود و جز با حق نبیند و جز با حق نگوید.
پیامبر اکرم (ص) در پاسخ به این پرسش که چه چیز موجب محبت خدا و محبت مردم می شود؟ فرمود: به آنچه نزد خدای عزوجل است دل ببند تا خدایت دوست بدارد و از آنچه مردم دارند، دل برکن مردم دوست خواهند داشت. (محمدی ری شه
منبع:www.cloob.com